مراد از نيكوكردن صورت انسان
«و صوركم فاحسن صوركم» خدا شما را مصور گردانيد و صورت شمارا نيكو گردانيد.مفسرين اين سؤال را مطرح كردهاند كه آيا مقصود ازصورت در اينجا همان است كه در فارسى به آن«چهره»مىگوييم ومقصود آيه اين است كه خدا اندامهاى انسان مثل چشم را زيبا آفريد؟ اين در سوره«و التين»آنجا كه مىفرمايد: «لقد خلقنا الانسان فى احسن تقويم» بهتفصيل گفته خواهد شد.مفسرين گفتهاند كه مقصود از «و صوركم فاحسنصوركم» اين است كه در لقتشما نيكوترين تعبيهها را فرمود و هرچيزى به جاى خودش نيكوست. «الذى احسن كل شىء خلقه» (1) هر چيزىنيكو آفريده شده است و مقصود از اينكه نيكو آفريده شده،اين است كهمتناسب با آن هدفى است كه براى آن آفريده شده است;هر چيزى كه براىهدفى آفريده مىشود نيكو بودنش به اين است كه براى آن هدفش هرچهبهتر باشد.
انسان اتومبيل مىسازد.بهترين اتومبيل كدام اتومبيل است؟بهتريناتومبيل آن اتومبيلى است كه هدفهايى را كه منظور از اتومبيل استبهترتامين كند.يك اتومبيل به عنوان يك وسيله نقليه به چه چيزهايى نيازدارد؟به موتور،ترمز،فرمان و برخى چيزهاى ديگر.بهترين اتومبيل آناست كه متناسب با هدفهايى كه انسان از يك اتومبيل دارد همه ويژگيهاىلازم را به بهترين وجه داشته باشد.
پس معناى اينكه انسان را خوب آفريديم اين است كه همه ابزارهاىلازم را در وجود او براى رسيدن به آن هدفى كه انسان براى آن خلق شدهاست تعبيه كرديم.
«و اليه المصير».گفتيم «خلق السموات و الارض بالحق» يعنى آسمانها وزمين را به حق و نه به باطل آفريد،يعنى به سوى هدفى و به سوى مقصدىآفريد.اين كاروان كه حركت مىكند دارد به كجا مىرود؟مراد از حركت،حركت مكانى نيست تا كسى بگويد مثلا خورشيد ساكن است و حركتنمىكند،بلكه مقصود اين است كه اين جهان در مجموع تحولها و تكاملهايى كه پيدا مىكند به سوى چه و به سوى كه مىرود؟همه فكرهاىمادى اينجا كه مىرسند پايشان لنگ است.مىگويند:مىرود به ناكجاآباد!
نيست آباد!قرآن خيلى واضح و روشن مىگويد جهان جز به سوى خود اوبه هيچ جاى ديگر نمىرود: «و اليه المصير» .
كلمه«صيرورت»در فلسفههاى امروزى از كلمات خيلى رايج استو در فلسفه اسلامى از زمان ملا صدرا خيلى رايجشده است و دراصطلاحات برخى فلسفههاى جديد از قبيل فلسفه هگل صيرورت كهامروز به آن«شدن»مىگويند زياد به كار مىرود.آنچه در عالم است نه ايناست كه چيزهايى است كه مىگردد بلكه آنچه هست اساسا عين گرديدناست.مثلا هر انسان يك قطعه گرديدن است،حقيقتش شدن است،چيزىجز شدن پى در پى نيست;يعنى چيزى مىشود و بعد چيز[ديگرى]مىشود و همين طور.
عارفان در دمى دو عيد كنند عنكبوتان مگس قديد كنند
«و اليه المصير» .اين گرديدنها به سوى كجاست؟قرآن مىگويد به سوىاوست.اين«به سوى او»همه حرفها را حل مىكند.متاسفانه كتابهايى به نامبه سوى او نوشتهاند كه حقيقتا چيزى كه نيست«به سوى او»است.
نظرات شما عزیزان: